حکم طلاق صرف نظر از اینکه به درخواست زن (زوجه) بوده باشد یا مرد (زوج) از جمله احکام و آرایی است که قابل تجدیدنظرخواهی است. البته علاوه بر آن و صرف نظر از انجام تجدیدنظرخواهی یا عدم انجام آن قابل فرجام خواهی نیز هست. یعنی از جمله آرایی نیست که اگر نسبت به آنها تجدیدنظرخواهی نشود، بتوان فرجام خواهی نمود. ( مانند آراء صادره در پرونده های مالی و خواسته بیش از دو میلیون تومان) در هر حال برای تجدیدنظرخواهی زوج یا زوجه باید ظرف مدت مقرر لایحه اعتراض خود را به دادگاه صادرکننده حکم تقدیم نمایند و محکوم له بدوی نیز حق دارد مطابق معمول ظرف ده روز به تجدیدنظرخواهی طرف در قالب لایحه پاسخ به تجدیدنظرخواهی، عکس العمل نشان دهد. در ادامه نمونه متن یک لایحه پاسخ به تجدیدنظرخواهی زوج که از سوی زوجه تقدیم شده است را مطالعه مینمایید. لازم به ذکر است این لایحه توسط دفتر وکالت دادگران تنظیم شده و در نتیجه این دفاع در مرحله تجدیدنظر و فرجام نیز موکل پیروز شده است.
تنظیم لایحه تجدیدنظرخواهی توسط وکیل

متن لایحه پاسخ به تجدیدنظرخواهی زوج نسبت به رای طلاق
بسمه تعالی
ریاست و مستشاران محترم دادگاه تجدیدنظر استان تهران
با سلام
احتراما اینجانب مینا کاویانی وکیل زوجه(خانم نسیم …………. ) در پرونده کلاسه فوق با موضوع طلاق به درخواست زوجه که حکم به طلاق زوجه به جهت عسروحرج ناشی از تنفر و کراهت شدید زوجه به علت سوءرفتار زوج صادر نموده است با تقدیم این لایحه و در مقام پاسخ به تجدیدنظرخواهی وکیل زوج، مراتب زیر را به استحضار می رساند:
بر خلاف اظهارات وکیل تجدیدنظرخواه طلاق، مستندا به صورتجلسه رسیدگی، جلسه با حضور تجدیدنظرخواه و وکلای طرفین تشکیل گردیده و دادگاه محترم بدوی پس از استماع اظهارات و بررسی ادله تقدیمی که تمامی آن ها در پرونده مضبوط و به امضای طرفین نیز رسیده است، قرار ارجاع امر به داوری صادرو پس از آن بر اساس مندرجات پرونده و نظریه داوران، مبادرت به صدور رای می نماید که اکنون حکم طلاق از سوی وکیل زوج مورد تجدیدنظرخواهی قرار گرفته است.
تلاش وکیل تجدیدنظرخواه ( زوج) برای قلب واقعیت
در خصوص اظهارات وکیل تجدیدنظرخواه از حکم طلاق که در تلاش برای عاشقانه نشان دادن زندگی موکل و تجدیدنظرخواه به اعطای اجازه اشتغال و وکالتنامه طلاق از سوی زوج به زوجه اشاره نموده است، لازم به ذکر است که:
شأن صدور این وکالتنامه از سوی تجدیدنظرخواه همانگونه که در مدارک تقدیمی در مرحله بدوی مضبوط گردیده است، ضرب و شتم شدید موکل توسط تجدیدنظرخواه بوده است که منجر به شکستگی پای وی گردیده و موکل در پی آن اقدام به طرح دعوای طلاق می نماید و تجدیدنظرخواه ضمن تعهد به عدم تکرار ضرب و جرح موکل، اقدام به اعطای این وکالتنامه می نماید که متن وکالتنامه تنظیمی که اعمال آن مشروط به ضرب وجرح مجدد زوجه می باشد، به روشنی دلیلی است بر این که ضرب و شتم زوجه از طرف زوج صورت گرفته است و این امر مثبت سوء رفتار زوج نسبت به زوجه در ایام زندگی مشترک است. زیرا این وکالت ایشان مدلل میدارد که ضرب وجرح زوجه از طرف زوج مسبوق به سابقه بوده والا موجبی برای تعهد به عدم انجام آن نبوده است که خود دلیلی بر سوء رفتار زوج نسبت به زوجه در ایام زندگی مشترک می باشد. فلذا بر خلاف اظهارات وکیل زوج، اعطای وکالت طلاق از سوی زوج به زوجه با شرط تکرار ضرب و جرح زوجه، به هیچ عنوان نشانگر علاقه و الفت و احترام به زوجه نمی باشد.
از سوی دیگر، زوج که فردی شکاک و بدبین بوده و به هیچ عنوان به موکل اجازه اشتغال و حتی معاشرت با اقوام خود را نمی داده است، در ازای اخذ اقرارنامه رسمی از زوجه مبنی بر دریافت 20 سکه از مهریه(به رغم اینکه در عالم واقع هیچ چیزی به موکل نپرداخته است)، به وی اجازه اشتغال به کار داده است. اما با این وجود از توهین و تحقیر موکل و دادن نسبت های ناروا و هتک حیثیت وی در بین اقوام و دوستان دست بر نداشته و حتی در مراجعه به دفتر اینجانب جهت مذاکره بر طلاق، صراحتا اعلام نموده است که اگر زوجه اقرار به داشتن ارتباط نامشروع نماید، من با درخواست طلاق وی موافقت می کنم!
راه های اعتراض و شکایت به رأی دادگاه حقوقی
ایراد زوج در تجدیدنظرخواهی به استناد دادگاه
در خصوص ادعای وکیل تجدیدنظرخواه در لایحه تجدیدنظرخواهی از حکم طلاق زوجه مبنی بر اینکه اظهارنموده قاضی عنوان نکرده بر اساس کدام قانون عسروحرج زوجه را احراز نموده، لازم به ذکر است که:
بر خلاف ادعای وکیل محترم، دادگاه بدوی در مقدمه ی دادنامه، صراحتا به احراز عسروحرج ناشی از تنفر و کراهت زوجه از زوج و تحقق ماده 1130 و تبصره آن اشاره نموده است. توضیح آنکه موکل به استناد عسر و حرج ناشی از تنفر و کراهت از زوج به جهت سوءرفتار مستمر زوج در طی زندگی مشترک، تقاضای طلاق نموده است و با توجه به اینکه کراهت امری درونی است و اسباب لازم در باب اثبات آن شخصی است و نه نوعی، بنابراین مطابق بند 5 از تبصره الحاقی 1381/4/29 مصوب مجمع تشخیص مصلحت نظام ماده 1130 قانون مدنی که مقرر داشته “موارد مندرج در این ماده مانع از آن نیست که دادگاه در سایر مواردی که عسر و حرج زن در دادگاه احراز شود حکم طلاق صادر نماید” مؤید این است که اگرقاضی احراز نماید کراهت زوجه از زوج به حدی است که ادامه زوجیت برای زوجه میسر نباشد و موجب عسر و حرج زوجه باشد می تواند این تنفر را از مصادیق عسر و حرج موضوع ماده 1130 دانست .
بنابراین دادگاه محترم بدوی با احراز عسر و حرج ناشی از این تنفر و کراهت زوجه از زوج به درستی و مطابق مندرجات پرونده مبادرت به صدور رای طلاق نموده است که نه تنها منطبق با ماده 1130 قانون مدنی می باشد با فتاوی فقهای معاصر نیز هماهنگ است.
اداره حقوقی قوه قضاییه نیز در نظریه شماره 7/989 مورخ 25/2/1375 در مورد حرج ناشی از نفرت شدید زوجه بیان داشته است : ” کراهت زوجه به تنهایی موجب عسر و حرج برای طلاق نیست مگر نفرت به حدی باشد که ادامه زوجیت برای زوجه میسر نباشد. “
با عنایت به شدت کراهت زوجه و روابط فی مابین زوجین و با توجه به نظر فقهای بزرگ امامیه از جمله شیخ طوسی، حلبی و ابن حمزه طوسی: “در صورتی که کراهت زوجه از زوج شدید باشد سبب وجوب خلع می گردد و طلاق دیگر صرفا حق و اختیار زوج نمی باشد بلکه بر او واجب است و در صورت امتناع زوج از قبول بذل و طلاق زوجه، مطابق قاعده “الحاکم ولی الممتنع” قاضی ولی زوج در مطلقه نمودن زوجه می گردد”.
گذشت زوجه از حقوق مالی ناشی از زوجیت
گذشت زوجه از کلیه حقوق قانونی خود پس از 16 سال زندگی مشترک در قبال طلاق، به وضوح بیانگرشدت عسر و حرج ناشی از کراهت وی نسبت به زندگی مشترک و زوج می باشد.
ادعای زوج در تجدیدنظرخواهی مبنی بر تناقض تمکین و طلاق
در خصوص ادعای زوج در لایحه تجدیدنظرخواهی از طلاق که اظهار نموده اند صدور حکم به تمکین با صدور حکم طلاق متناقض است، لازم به ذکر است که:
صدور حکم الزام به تمکین زوجه و عدم تمکین زوجه، نه تنها هیچ منافاتی با صدور حکم به طلاق زوجه نداشته، بلکه تایید کننده تنفر و کراهت زوجه از زوج نیز می باشد. زیرا در طلاق به دلیل کراهت و تنفر زوجه، بدیهی است که زوجه به جهت تنفری که از زوج پیدا کرده است هیچ گونه تمکینی از زوج ننماید. کما اینکه طبق رأی شعبه پانزدهم دیوان عالی کشور، صرف اخذ حکم تمکین از ناحیه زوج نمی تواند موجبات کراهت ایجاد شده و سوءرفتار زوج را منتفی سازد بلکه وقتی زوجه زندگی مشترک را ترک نموده و حتی صدور حکـم تمکین تاثیری در بازگشت زوجه به منزل مشترک نداشته و زوجه حاضرشده برای رهایی از این وضعیت تمام حقوق استحقاقی خود(شامل 94 سکه بهار آزادی، هزینه یک سفر حج و تعهد زوج به زوجه مبنی بر انتقال سه دانگ یک ملک، نفقه معوقه و اجرت المثل ایام زندگی) را که ارزش اقتصادی قابلتوجهی دارد در قبال طلاق بذل نماید، مثبت تنفر و کراهت زوجه می باشد.
مضافا اینکه در فرض شدت کراهت زوجه بنا به قاعده “لزوم دفع منکر” وجوب طلاق خلع ثابت می شود زیرا در صورتی که زنی از شوهرش کراهت شدید داشته باشد، بعید است که به میل خود تمکین نماید ، بنابراین کراهت شدید زوجه غالبا به نشوز و عصیان وی منتهی می شود همانگونه که در خصوص موکل و تجدیدنظرخواه نیز چنین اتفاقی پیش آمده است و موکل به رغم صدور حکم الزام به تمکین از تمکین نمودن خودداری نموده و اظهار داشته حاضر است تا آخر عمر تنها زندگی کند اما دیگر حاضر به بازگشت به زندگی با تجدیدنظرخواه نمی باشد.
تاکید بر کراهت و تنفر و تقاضای رد تجدیدنظرخواهی زوج
دلیل طلاق موکل همانگونه که در شرح دادخواست ذکر شده است “کراهت و تنفر شدید از زوج و عسروحرج ناشی از این تنفر و کراهت زوجه به جهت سوءرفتار زوج در طول زندگی مشترک می باشد که زوجه به جهت تلاش برای حفظ زندگی خود و داشتن فرزند مشترک این وضع را تحمل نموده است. اما شدت تنفر و کراهت وی به حدی رسیده که دیگر ادامه این زندگی برای وی غیرممکن گردیده است. با توجه به اینکه یکی از موارد مشروعیت طلاق اجباری، عسر و حرج زوجه است که ماده 1130 قانون مدنی متعرض آن شده است و تعریف این قانون از عسر و حرج مطلق بوده واعم از حرج جسمی و روحی می باشد و مصادیق مذکور در این قانون حصری نیست، فلذا کراهت شدید زوجه نیز می تواند از مصادیق عسر و حرج مذکور در ماده 1130 قانون مدنی محسوب گردد. بنابراین اگر کراهت زوجه از زوج شدید باشد به نحوی که دوام زوجیت را برای او حرجی نماید مورد از مصادیق عسر و حرج محسوب می شود و اجبار زوج به طلاق وجاهت پیدا می کند.
زیرا همانگونه که اگر زوج به وظلیف زوجیت عمل نکند عمل او نشوز محسوب می شود و نشوز سبب مستقلی برای طلاق است (خواه به حرج زوجه منتهی شود یا چنین پیامدی نداشته باشد) در مقابل، حرج زوجه نیز سبب مستقلی برای طلاق است صرفنظر از اینکه منشاء آن چه چیزی باشد . بنابراین در خصوص این پرونده با توجه به اینکه تنفر و کراهت زوجه از زوج و عسر و حرج ناشی از شدت آن برای دادگاه محترم بدوی احراز و اثبات گردیده است، صدور رای بر طلاق زوجه به استناد عسر و حرج و قاعده لاضرر و ماده 1130 مطابق مقررات قانونی و مندرجات پرونده صورت گرفته است. کما اینکه آرای متعددی از مراجع عالی و هیات عمومی رای اصراری دیوان عالی کشور در تایید این موضوع صادر گردیده است.
نظر به مراتب فوق و مستندات تقدیمی، رسیدگی و صدور رای شایسته بر تایید دادنامه بدوی از محضر آن قضات محترم مورد تقاضا می باشد.
با تشکر و تجدید احترام
