تعداد بازدید: 287

 راه ها و شرایط فسخ نکاح و ازدواج

فهرست مطالب

یکی از راه های انحلال عقد نکاح فسخ آن است.در قانون مدنی به منظور جلوگیری از آسیب و ضرر یکی از طرفین، فسخ نکاح پیش بینی شده است و شرایط مربوط به آن در قانون مشخص گردیده است.هر چند که به طور کلی با توجه به اینکه عقد نکاح و ازدواج عقد خاص محسوب می شود، در مورد امکان فسخ در آن بسیار سخت گیری شده و نمی توان خیار فسخ قراردادی برای آن درج و پیش بینی نمود و صرفاً تحت شرایط محدود قانونی مثل تدلیس و بعضی عیوب امکان فسخ نکاح وجود دارد.

تفاوت های فسخ نکاح و طلاق

انحلال نکاح در حقوق ایران به دو شیوه اصلی طلاق و فسخ نکاح پیش‌بینی شده است. با وجود آنکه هر دو نهاد، منتهی به پایان زندگی مشترک می‌شوند، اما از حیث مبانی قانونی، شرایط اعمال، آثار مالی و غیرمالی، تشریفات و حتی نحوه اثبات اختلافات، تفاوت‌های بنیادین دارند. طلاق نهادی ارادی و مبتنی بر اراده غالباً یک‌جانبه مرد است، مگر در موارد خاصی که زن نیز حق طلاق پیدا می‌کند؛ اما فسخ نکاح یک ایقاع قهری یا نتیجه‌محور است که در صورت تحقق شرایط قانونی، برای هریک از زوجین قابل اعمال است.
در حقوق ایران، مواد 1120 تا 1128 قانون مدنی به‌طور جامع مقررات مربوط به فسخ نکاح را بیان کرده‌اند و این مقررات نشان می‌دهد که فسخ بیشتر ناظر به «عیوب نکاح» یا «تخلف از اوصاف» است، نه لزوماً اختلافات زناشویی. در ادامه، مهمترین تفاوت های فسخ با طلاق بیان می گردد:

۱. فسخ نکاح بر خلاف طلاق نیاز به تشریفات ندارد

فسخ نکاح بر خلاف طلاق مشمول تشریفات سخت‌گیرانه نیست. در طلاق، مطابق مواد ۲۴ تا ۳۶ قانون حمایت خانواده ۱۳۹۱، وجود داوری، جلسه مشاوره، ثبت رسمی طلاق، گواهی عدم امکان سازش یا حکم طلاق و رعایت ایام خاص برای اجرای صیغه طلاق ضرورت دارد. این تشریفات موجب می‌شود طلاق فرآیندی زمان‌بر و پیچیده باشد.
اما فسخ نکاح بنا بر ماهیت خود، در زمره ایقاعات فوری است و به محض تحقق سبب قانونی (مانند تدلیس یا عیب)، امکان انحلال نکاح فراهم می‌شود. در فسخ، نه نیازی به طی تشریفات مشاوره است، نه ابلاغ گواهی عدم امکان سازش و نه حضور داور، صرفا احراز تحقق موجبات فسخ از سوی دادگاه و تایید فسخ نکاح کفایت می کند.
علاوه بر این، در مواردی که طلاق به لحاظ شرعی قابل اجرا نیست ـ مانند زمان حیض یا نفاس زن بر اساس شرط صحّت طلاق در فقه و به تبع آن حقوق ایران ـ فسخ بدون این محدودیت انجام می‌شود. بنابراین، مزیت اصلی فسخ در سرعت، سادگی، و عدم توقف بر اراده طرف مقابل است.

۲. عدم لزوم اخذ اجازه دادگاه برای فسخ نکاح

طلاق همیشه نیازمند حکم یا گواهی صادره از دادگاه خانواده است. مطابق ماده ۳۴ قانون حمایت خانواده، اجرای طلاق بدون حکم دادگاه تخلف انتظامی و حتی کیفری محسوب می‌شود.
اما در فسخ نکاح، مطابق مواد ۱۱۲۰ تا ۱۱۲۸ قانون مدنی، اصل بر این است که فسخ یک «ایقاع» است و تحقق آن منوط به اعلام اراده صاحب حق فسخ می‌باشد، نه تصمیم دادگاه. این بدان معناست که اگر سبب فسخ (مانند جنون، عنن، تدلیس، عیوب خاص، تخلف از شرط صفت) محقق شد، فسخ بدون لزوم مراجعه قبلی به دادگاه واقع می‌شود و دادگاه فقط اثبات وقوع فسخ یا ثبت آن را بر عهده دارد.
این موضوع ویژگی منحصربه‌فرد فسخ است؛ زیرا شخصی که حق فسخ دارد، برای اعمال این حق، وابسته به رفتار و مخالفت یا موافقت طرف مقابل نیست.
البته ثبت رسمی فسخ نیازمند رأی اثباتی دادگاه است، اما این امر نافی آن نیست که خودِ فسخ، با اراده دارنده حق و بدون دخالت اولیه دادگاه تحقق می‌یابد. در نتیجه، فسخ از منظر حقوقی نهادی اراده‌محور، بی‌نیاز از حکم انشایی و مبتنی بر «حق فوری» است.

۳. فسخ نکاح بر خلاف طلاق حق مشترک زوجین است

طلاق در حقوق ایران به موجب ماده ۱۱۳۳ قانون مدنی در اختیار مرد است، مگر در موارد خاص مثل وکالت در طلاق یا تحقق شروط ضمن عقد. در مقابل، فسخ نکاح مطابق مواد ۱۱۲۲، ۱۱۲۳، ۱۱۲۴ و ۱۱۲۸ قانون مدنی برای زن و مرد به یک میزان پیش‌بینی شده است. برای مثالبرخی عیوب مرد مانند عنن، خصاء، مقطوع بودن آلت موجب حق فسخ برای زن است و برخی عیوب زن مانند قرن، جذام، برص، افضاء موجب حق فسخ برای مرد است. اما تدلیس در هر نوع صفت یا ویژگی که اساس تصمیم به ازدواج بوده، به هر دو حق فسخ می‌دهد.
این ویژگی نشان می‌دهد برخلاف نهاد طلاق که نقش‌محوری با مرد است، در فسخ نکاح قانونگذار رویکرد برابری‌محور داشته و مبنا را «فریب، عیب یا تخلف» قرار داده است، نه جنسیت. بنابراین فسخ جایگاهی ویژه دارد؛ زیرا تضمینی برای حمایت از زن در مواردی است که طلاق برای او قابل دسترسی نباشد یا نیازمند تشریفات سنگین باشد.

۴. تفاوت مطالبه مهریه در فسخ نکاح با طلاق

مهریه در طلاق تابع قواعد خاص ماده ۱۰۹۲ قانون مدنی است و اگر نزدیکی صورت گرفته باشد، زن مالک کل مهریه است و اگر نزدیکی صورت نگرفته باشد، تنها نصف مهریه را دریافت می‌کند. اما در فسخ نکاح، موضوع کاملاً متفاوت است، زیرا اگر فسخ قبل از نزدیکی باشد، زن اصولاً مهریه ندارد، مگر در مورد تدلیس از جانب مرد که زن مستحق مهرالمثل است. اما اگر فسخ بعد از نزدیکی باشد، زن مستحق تمام مهر است.
دلیل این تفاوت آن است که فسخ بر خلاف طلاق، به خاطر «ایراد یا تخلف» در نکاح ایجاد می‌شود و گاه ممکن است زن نقشی در ایجاد آن نداشته باشد (مثل عیب مرد) یا برعکس. بنابراین تعیین میزان مهریه در فسخ به سبب فسخ و زمان فسخ بستگی دارد، نه صرف وقوع انحلال نکاح. این موضوع باعث می‌شود که فسخ از جهت مالی گاه برای زن بسیار مطلوب‌تر از طلاق باشد، مانند زمانی که قبل از نزدیکی زن متوجه می شود مرد مرتکب تدلیس شده یا عیوب مردانه موجب حق فسخ زن گردیده است.

۵. وقوع مکرر فسخ نکاح موجب حرمت ابدی زن و شوهر نمی‌شود

در طلاق رجعی یا طلاق‌های متعدد، مطابق مواد ۱۱۴۴، ۱۱۴۵ و ۱۱۴۶ قانون مدنی، پس از سه بار طلاق، زن بر شوهر حرام ابدی می‌شود مگر پس از تحقق محلّل. اما فسخ نکاح چنین حکمی ندارد. فسخ یک بار یا ده بار تحقق یابد (البته در نکاح‌های متعدد)، هیچ‌گاه موجب حرمت ابدی زوجین نسبت به هم نمی‌شود و علت آن ماهیت فسخ است که برخلاف طلاق، ناشی از اراده طرفین نیست بلکه ناشی از «علت قهری قانونی» مانند عیب، تدلیس یا تخلف است. بنابراین قانونگذار اعمال این حق را موجب حرمت ابدی ندانسته؛ زیرا فسخ نوعی رفع نقص است نه پایان ارادی رابطه زوجیت.

موارد امکان فسخ نکاح از طرف زوجه 

در مواد ۱۱۲۲ و ۱۱۲۵ قانون مدنی به‌صورت دقیق مواردی که زن می‌تواند به‌واسطه آن‌ها نکاح را فسخ کند، ذکر شده است. این موارد عمدتاً معطوف به ناتوانی جنسی، اختلالات جسمی و فقدان توانایی ایفای وظایف زناشویی در مرد است. در فقه نیز این موارد تحت عنوان «عیوب موجب فسخ» شناخته شده اند. فسخ در این موارد یک حق فوری برای زوجه محسوب می‌شود و به محض اطلاع از وجود عیب باید در مدت متعارف اعمال گردد؛ زیرا مطابق ماده ۱۱۲۶ قانون مدنی، اگر زن قبل از عقد به عیب عالم باشد یا پس از اطلاع، نسبت به شوهر تمکین کند، حق فسخ از بین می‌رود. در ادامه، هر یک از موارد قانونی فسخ نکاح به درخواست زن، تشریح می گردد:

۱. عنن یا ناتوانی مرد در نزدیکی جنسی

عنن به معنای ناتوانی کامل مرد از مقاربت است؛ ولو اینکه توانایی نعوظ داشته باشد اما قادر به نزدیکی نباشد. قانون مدنی در بند نخست ماده ۱۱۲۲ عنن را به‌عنوان اولین و مهم‌ترین علت فسخ نکاح توسط زن معرفی کرده است. عنن از نظر حقوقی و فقهی یک عیب بسیار تأثیرگذار است؛ زیرا عدم توانایی زوج در نزدیکی، سبب اختلال جدی در ماهیت رابطه زناشویی و نقض هدف اصلی نکاح یعنی تمتع و آرامش جنسی می‌شود. نکته مهم آن است که حتی اگر مرد یک بار هم قادر به نزدیکی نشده باشد، این موضوع به ضرر زوجه نیست؛ زیرا مبنای حق فسخ توانایی بالفعل است، نه وقوع نزدیکی.

۲. خصاء اخته بودن یا فقدان علائم رجولیت

خصاء به معنای اخته بودن مرد یا هرگونه نقصی است که منجر به از بین رفتن قدرت باروری و در بسیاری موارد توانایی جنسی می‌شود. در فقه، خصاء از عيوب مهم مرد دانسته شده است زیرا موجب سلب یکی از کارکردهای اصلی نکاح یعنی تولید نسل می‌شود. قانونگذار در بند دوم ماده ۱۱۲۲ قانون مدنی، خصاء را به‌عنوان علت فسخ نکاح توسط زن معرفی کرده و آن را مستقل از سایر عیوب دانسته است.
این عیب هم از نظر روانی و هم از حیث جسمی می‌تواند برای زن مشکل‌ساز باشد؛ زیرا در ازدواج، تمتع و تولید نسل از اهداف مهم محسوب می‌شود و اگر زوج به‌طور مطلق قادر به ایفای این وظایف نباشد، ضرر جدی بر زوجه وارد می‌کند. در رویه قضایی، معمولاً پزشکی قانونی با انجام آزمایش‌های هورمونی و معاینات تخصصی، این موضوع را تأیید می‌کند.

۳. مقطوع بودن آلت تناسلی

اگر آلت تناسلی شوهر به گونه‌ای دچار قطع یا نقص جدی باشد که نزدیکی جنسی را ناممکن یا غیرممکن کند، زن حق فسخ نکاح دارد.
این مورد در بند سوم ماده ۱۱۲۲ قانون مدنی صراحتاً ذکر شده است و مبنای این حکم روشن است. زیرا قطع آلت تناسلی موجب می‌شود زوج نتواند وظیفه زناشویی خود را انجام دهد و این امر به‌طور مستقیم باعث سلب حق تمتع زوجه می‌شود؛ حقی که از اساسی‌ترین حقوق ناشی از زوجیت است.

4- جنون یا دیوانگی

جنون مرد یکی از عیوب مهم است که در ابتدا ممکن است به نظر برسد حق فسخ را ایجاد کند. اما قانونگذار با توجه به محدودیت‌ها و تفاوت انواع جنون، حق فسخ زن را صرفاً در مواردی که جنون دائمی و مستمر باشد و توانایی ایفای وظایف زناشویی مختل گردد، مقرر کرده است.جنون موقت یا گاه‌به‌گاه، حتی اگر مشکلات روحی و روانی برای زن ایجاد کند، حق فسخ ایجاد نمی‌کند.در فقه، جنون موقت «مجانین مؤقت» شناخته شده و برای آن، الزام به فسخ یا طلاق فوری وجود ندارد.باید توجه داشت که اثبات جنون دائمی با مستندات پزشکی قانونی امکان‌پذیر است و صرف شکایت زن کافی نیست.

5. تدلیس یا فریب در ازدواج

تدلیس به معنای فریب یا ارائه اطلاعات نادرست توسط مرد است، مثلاً پنهان کردن بیماری یا وضعیت اقتصادی. اگرچه تدلیس می‌تواند زن را به اشتباه در انتخاب همسر وادارد، قانون مدنی ایران در موارد عمومی، صرف تدلیس به عنوان عیب فسخ نکاح برای زن را پیش‌بینی نکرده است، مگر در موارد بسیار خاص و تعیین شده. بنابراین تدلیس معمولی یا نادرست بودن وعده ها، مثل پنهان کردن شغل یا وضعیت مالی، حق فسخ ایجاد نمی‌کندبلکه زن مجبور است از طریق حقوق مالی یا مطالبه خسارت اقدام کند.تدلیس زمانی منجر به فسخ می‌شود که عیب یا نقصی بسیار مهم پنهان شده باشد و یا مرد خود را واجد وصفی معرفی نموده باشد یا نشان داده باشد که علت و سبب ازدواج زوجه با وی گردیده باشد و کشف خلاف آن، ادامه زندگی مشترک را عملاً غیرممکن کند، مثل پنهان کردن سابقه ازدواج زوج.

فسخ نکاح

موارد فسخ نکاح از سوی زوج 

فسخ نکاح از سوی مرد، مانند فسخ از سوی زن، در قانون مدنی ایران محدود به موارد مشخصی است که عیب زن مانع از ایفای وظایف زناشویی شود یا موجب اختلال جدی در زندگی مشترک گردد. این موارد در مواد ۱۱۲۰ تا ۱۱۲۸ قانون مدنی پیش‌بینی شده و هدف از آن، ایجاد توازن بین حقوق زوجین و حفاظت از نهاد خانواده است. مرد می‌تواند در صورتی که زن دارای عیوب معین و اثبات‌شده باشد، نکاح را فسخ کند، بدون نیاز به تشریفات پیچیده یا اجازه دادگاه.

۱. قرن یا بدشکلی آلت تناسلی زنانه

قرن به معنی ناهنجاری آلت تناسلی زن می باشد و اختلالات جسمی است که مانع از انجام عمل زناشویی و دخول می باشد و از جمله این اختلال می توان به وجود استخوان یا گوشت زاید در آلت تناسلی زن اشاره نمود. این عیب زمانی موجب حق فسخ برای مرد می‌شود که مانع انجام وظایف زناشویی گردد. طبق ماده ۱۱۲۴ قانون مدنی، چنین عیبی باید در زمان عقد موجود باشد ومرد از آن مطلع نباشد، در غیر این صورت حق فسخ از بین می‌رود. اثبات قرن با گواهی پزشکی قانونی انجام می‌شود و صرف اظهار نظر مرد کفایت نمی‌کند.

۲. جذام

جذام بیماری پوستی واگیردار و صعب‌العلاجی است که می‌تواند حق فسخ نکاح برای مرد ایجاد کند. بر اساس ماده ۱۱۲۴ قانون مدنی، اگر جذام موجود باشد و زندگی مشترک را غیرممکن کند، مرد می‌تواند نکاح را فسخ نماید و اثبات بیماری با ارائه گواهی پزشکی معتبر یا ارجاع زوجه به پزشکی قانونی امکانپذیر است.

۳. برص یا پیسی

برص یا لکه‌های پوستی زمانی موجب حق فسخ می‌شود که شدت آن به حدی باشد که زندگی زناشویی یا رضایت زوج را مختل کند. ماده ۱۱۲۴ و فقه امامیه این نوع عیب را مشمول فسخ می‌دانند، به شرط آنکه در زمان عقد وجود داشته و مرد از آن مطلع نبوده باشد. تشخیص شدت برص معمولاً توسط پزشک متخصص پوست یا پزشکی قانونی صورت می‌گیرد.

۴. افضا یا وحدت قبل و مخرج

افضا، اختلالی است که سبب می شود مجرای ادرار یا واژن با مقعد به صورت غیرطبیعی به هم متصل باشند. طبق متون فقهی و ماده ۱۱۲۴ قانون مدنی، زمانی موجب حق فسخ می‌شود که توانایی انجام وظایف زناشویی مرد را مختل کند. این عیب باید پیش از عقد وجود داشته و مرد از آن مطلع نباشد. در رویه قضایی، اثبات افضا معمولاً با گواهی پزشکی قانونی و استناد به معاینه بالینی انجام می‌گیرد.

۵. زمین‌گیری (ناتوانی در حرکت یا بستری بودن دائم)

زمین‌گیری یا ناتوانی دائم زن که مانع ادای وظایف زناشویی باشد، حق فسخ برای مرد ایجاد می‌کند. طبق ماده ۱۱۲۴ قانون مدنی، ناتوانی جسمی کامل و مستمر از جمله شرایط فسخ است و باید در زمان عقد موجود باشد یا پس از عقد به‌طور غیرقابل علاج ایجاد گردد. اثبات آن با گواهی پزشکی قانونی یا گزارش بیمارستان الزامی است.

۶. نابینایی هر دو چشم

نابینایی از هر دو چشم می‌تواند برای مرد موجب حق فسخ شود. مطابق ماده ۱۱۲۴ قانون مدنی، این عیب باید در زمان عقد موجود بوده و مرد از آن مطلع نباشد. بنابراین در زندگی امروزی که دیگر ازدواج به سبک گذشته و بدون دیدن زوجه غیرمعمول می باشد، معمولا چنین ادعایی مبنی بر عدم اطلاع زوج از این موضوع قابل پذیرش نمی باشد.

۷. جنون زن

جنون زن زمانی موجب حق فسخ برای مرد می‌شود که همزمان با نکاح وجود داشته باشد. بنابراین چنانچه زوجه پس از ازدواج با زوجه مبتلا به جنون شود، برای مرد حق فسخ نکاح ایجاد نمی گردد.

نکات مهم فسخ نکاح

به موارد قبل باید جنون را نیز اضافه کرد که اعم از مستمر یا ادواری برای طرف مقابل ایجاد حق فسخ می کند.

نکته مهم این است که در خصوص زوجه اگر جنون پس از عقد رخ دهد زوج حق فسخ نخواهد داشت.

عنن در مرد اگر پس از عقد هم حادث شود موجب حق فسخ زوجه است اما سایر عیوب در مرد یا زن باید در زمان عقد نکاح وجود داشته باشد تا حق فسخ ایجاد کند.

هر یک از زوجین که قبل از عقد عالم به مشکلات فوق باشد، بعد از عقد حق فسخ نخواهد داشت.

نکته مهم دیگر این است که هرگاه صفت خاصی برای یکی از طرفین شرط شده باشد (شرط صفت ) و بعد از عقد مشخص شود که طرف فاقد آن وصف است طرف مقابل (مشروط له) حق فسخ خواهد داشت خواه وصف مذکور در عقد تصریح شده باشد یا عقد متبانیا بر آن واقع شده باشد.(تدلیس یا فریب)

فسخ نکاح عمل یک طرفه است و فاقد تشریفات خاص می باشد.

هر عمل یا لفظی که دلالت بر فسخ کند موجب وقوع آن میگردد. اما ثبت رسمی فسخ نکاح الزامی است.

باید پس از اعلام فسخ به طرف به دادگاه مراجعه نموده و پس از صدور حکم فسخ نکاح را در دفاتر رسمی ثبت نماید.

در خصوص مهریه بعد از نزدیکی زوجه مستحق آن است و قبل از نزدیکی مستحق مهریه است مگر فسخ در اثر عنن باشد که تمام مهر مستقر میشود.

4/5 - (2 امتیاز)
دیدگاه و کامنت خود را بنویسید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *