تعداد بازدید: 96

 انواع قوانین و مقررات و تاثیر قوانین برهم

فهرست مطالب

قانون به معنای اعم شامل هر قاعده الزام آور صرفنظر از مرجع تصویب آن، میشود.مانند مصوبات مجلس، مصوبات تشخیص مصلحت نظام، تصمیمات شورای نگهبان، احکام حکمتی و تصمیمات رهبر، تصمیمات و آیین نامه های هیئت وزیران، دستورالعملهای رئیس قوه قضائیه، یعضی از آرای دیوان عالی کشور و دیوات عدالت اداری و… . قانون به معنای اخص فقط و فقط به مصوبات مجلس شورای اسلامی و مجلس نمایندگان گفته میشود.

در نظام حقوقی ایران، قانون و مقررات تنها به مصوبات پارلمان محدود نمی‌شود، بلکه مجموعه‌ای متکثر از قواعد حقوقی با مراجع تصویب گوناگون را در بر می‌گیرد. این تنوع منابع، اگرچه پاسخ‌گوی پیچیدگی‌های جامعه مدرن است، اما در عین حال مسئله «تعارض قوانین و مقررات» و «تأثیر متقابل آن‌ها بر یکدیگر» را به یکی از چالش‌های مهم حقوق عمومی و خصوصی تبدیل کرده است.

در این مقاله ابتدا مفهوم قانون به معنای اعم و اخص تبیین می شود و در ادامه، انواع قوانین و مقررات در نظام حقوقی ایران و سلسله‌مراتب آن‌ها بررسی می گردد. در نهایت، تأثیر متقابل قوانین و مقررات و شیوه‌های حل تعارض میان آن‌ها مورد تحلیل قرار خواهد گرفت.

حقوق موضوعه

حقوق موضوعه اصطلاحی است در فلسفهٔ حقوق و به قوانینی گفته می‌شود که با تصمیم انسان‌ها در یک جامعه، و نه لزوماً مبتنی بر اخلاقیات، شریعت (قوانین مذهبی) یا قوانین طبیعی وضع می‌شود. به عبارتی، مجموع قوانین و مقرراتی که در یک زمان و مکان واحد حاکم بر روابط اجتماعی افراد می‌باشد؛ به صورتی که دولت به عنوان قوهٔ برتر، واضع، متضمن و مجری این قواعد است. این اصطلاح معمولاً در مقابل حقوق طبیعی به‌کار می‌رود.چنین نگرشی حقوق را ناشی از ارادهٔ حاکم یا قدرت می‌داند و چنان‌که از عنوان آن برمی‌آید، قانون باید وضع‌شده و اثبات‌پذیر باشد؛ یعنی قانون بایستی در جایی محقَّق شود تا بتوان آن را قانون نامید. این نگرش در برابر حقوق طبیعی قرار می‌گیرد و نمی‌پذیرد که اخلاق یا طبیعت بشر توان ایجاد قانون را برای جامعهٔ انسانی داشته باشد.

مفهوم قانون به معنای اعم و اخص

قانون در معنای اعم، مفهومی گسترده دارد و شامل هر قاعده الزام‌آوری می‌شود که از سوی یک مرجع رسمی و دارای صلاحیت وضع شده باشد. در این برداشت، صرف‌نظر از اینکه قاعده از سوی مجلس شورای اسلامی، مجمع تشخیص مصلحت نظام، هیئت وزیران، رئیس قوه قضائیه یا حتی در قالب آرای وحدت رویه و تصمیمات الزام‌آور قضایی صادر شده باشد، همگی در زمره «قانون» به معنای عام قرار می‌گیرند. معیار اصلی در این تعریف، الزام‌آور بودن و قابلیت اجرای قهری قاعده است.

در مقابل، قانون به معنای اخص تنها به مصوبات قوه مقننه اطلاق می‌شود؛ یعنی قواعدی که در مجلس شورای اسلامی تصویب و پس از طی تشریفات مقرر در قانون اساسی، لازم‌الاجرا می‌شوند. در این معنا، حتی مصوبات مجمع تشخیص یا آیین‌نامه‌های دولتی، قانون محسوب نمی‌شوند بلکه در رده «مقررات» قرار می‌گیرند. این تفکیک از منظر حقوق اساسی اهمیت فراوانی دارد، زیرا حدود صلاحیت نهادها و سلسله‌مراتب قواعد حقوقی را مشخص می‌کند.

توجه به این تمایز، به‌ویژه در تحلیل تعارضات حقوقی، ضروری است. چه‌بسا در عمل، یک آیین‌نامه یا دستورالعمل اجرایی آثار گسترده‌تری از یک قانون مصوب مجلس داشته باشد، اما از حیث جایگاه حقوقی، همچنان در مرتبه‌ای فروتر قرار گیرد. درک صحیح از مفهوم قانون در هر دو معنا، مقدمه فهم درست نظام حقوقی و شیوه حل تعارض میان قواعد مختلف است.

انواع قوانین و مقررات در نظام حقوقی ایران

نظام حقوقی ایران دارای منابع متعددی برای تولید قواعد الزام‌آور است. در رأس این هرم، قانون اساسی قرار دارد که به‌عنوان میثاق ملی، چارچوب کلی قدرت، حقوق ملت و ساختار نهادها را تعیین می‌کند. تمامی قوانین و مقررات عادی باید با قانون اساسی سازگار باشند و در صورت تعارض، فاقد اعتبار خواهند بود.

در مرتبه بعد، قوانین عادی مصوب مجلس شورای اسلامی قرار دارند. این قوانین مهم‌ترین جلوه قانون به معنای اخص هستند و حوزه‌های متنوعی از حقوق مدنی و کیفری گرفته تا حقوق اداری و اقتصادی را پوشش می‌دهند. پس از آن، مصوبات مجمع تشخیص مصلحت نظام قرار می‌گیرد که در موارد تعارض میان مجلس و شورای نگهبان یا در چارچوب سیاست‌های کلی نظام، نقش قانون‌گذارانه ایفا می‌کند.

آیین‌نامه‌ها و تصویب‌نامه‌های هیئت وزیران و وزرا، دستورالعمل‌های اداری، بخشنامه‌ها و شیوه‌نامه‌ها، همگی در زمره مقررات دولتی قرار می‌گیرند. این مقررات برای اجرای قوانین وضع می‌شوند و نباید از حدود قانون تجاوز کنند. در کنار این‌ها، برخی آرای دیوان عالی کشور، به‌ویژه آرای وحدت رویه، و نیز آرای هیئت عمومی دیوان عدالت اداری، به دلیل اثر الزام‌آور خود، نقش مهمی در شکل‌دهی به قواعد حقوقی ایفا می‌کنند.

سلسله‌مراتب قوانین و مقررات

سلسله‌مراتب قوانین و مقررات یکی از اصول بنیادین حقوق عمومی است که تضمین‌کننده انسجام و هماهنگی نظام حقوقی محسوب می‌شود. بر اساس این اصل، هر قاعده حقوقی باید با قواعد بالادستی خود سازگار باشد و در صورت تعارض، قاعده پایین‌دست اعتبار خود را از دست می‌دهد. این سلسله‌مراتب، از قانون اساسی آغاز شده و تا دستورالعمل‌های اداری امتداد می‌یابد.

وجود این ساختار هرمی، مانع از خودسری نهادهای اجرایی و تضمین‌کننده حاکمیت قانون است. برای مثال، آیین‌نامه اجرایی نمی‌تواند حکمی مغایر با متن قانون وضع کند، حتی اگر از نظر کارآمدی یا مصلحت اداری مفید به نظر برسد. همچنین، قانون عادی نمی‌تواند ناقض اصول و حقوق بنیادین مندرج در قانون اساسی باشد.

نهادهایی مانند شورای نگهبان و دیوان عدالت اداری، نقش کلیدی در پاسداری از این سلسله‌مراتب دارند. شورای نگهبان از طریق نظارت بر مصوبات مجلس و دیوان عدالت اداری از طریق ابطال مقررات خلاف قانون یا شرع، به حفظ نظم هنجاری نظام حقوقی کمک می‌کنند. بدون چنین سازوکارهایی، تنوع منابع حقوقی می‌تواند به آشفتگی و بی‌ثباتی منجر شود.

تعارض قوانین و مقررات و شیوه‌های حل آن

تعارض قوانین و مقررات، پیامد طبیعی تنوع و تکثر منابع حقوقی است. این تعارض ممکن است به‌صورت تعارض میان دو قانون عادی، میان قانون و آیین‌نامه، یا میان دو مقرره اداری بروز کند. حل این تعارضات نیازمند قواعد و اصول تفسیری مشخص است که در حقوق ایران نیز مورد پذیرش قرار گرفته‌اند.

از مهم‌ترین این اصول می‌توان به قاعده «قانون خاص مقدم بر قانون عام» و «قانون مؤخر ناسخ قانون مقدم» اشاره کرد. همچنین، اصل برتری قانون بالادست نسبت به قانون پایین‌دست مانند برتری قانون اساسی بر قانون عادی و برتری قانون عادی بر مصوبات مراجع اداری، نقش تعیین‌کننده‌ای در حل تعارضات دارد. در بسیاری از موارد، مرجع تشخیص تعارض و اتخاذ تصمیم نهایی، دادگاه‌ها، دیوان عدالت اداری یا نهادهای نظارتی هستند.

نکته مهم آن است که حل تعارض نباید صرفاً شکلی باشد، بلکه باید با توجه به فلسفه قانون، هدف قانون‌گذار و اصول بنیادین حقوقی صورت گیرد. تفسیر پویا و منسجم قوانین، از بروز تعارضات عملی و تضییع حقوق اشخاص جلوگیری می‌کند.

تأثیر متقابل قوانین و مقررات بر یکدیگر

قوانین و مقررات نه‌تنها ممکن است با یکدیگر تعارض پیدا کنند، بلکه به‌طور متقابل بر یکدیگر اثر می‌گذارند. آیین‌نامه‌ها و مقررات اجرایی می‌توانند نحوه اجرای قانون را به‌گونه‌ای شکل دهند که دامنه اثر قانون در عمل گسترش یا محدود شود. به همین ترتیب، آرای قضایی می‌توانند با ارائه تفاسیر خاص، معنای عملی یک حکم قانونی را دگرگون کنند. این تأثیر متقابل، چهره‌ای زنده و پویا به حقوق می‌بخشد. قانون دیگر صرفاً متن مکتوب نیست، بلکه در فرآیند اجرا و تفسیر، معنا پیدا می‌کند. از این رو، حقوقدان نمی‌تواند بدون توجه به مقررات اجرایی و رویه قضایی، به تحلیل قانون بپردازد.

با این حال، این پویایی باید در چارچوب اصول حاکمیت قانون و امنیت حقوقی مهار شود. اگر مقررات اجرایی یا تفاسیر قضایی به‌گونه‌ای عمل کنند که ماهیت قانون دگرگون شود، اصل تفکیک قوا و اعتماد عمومی به نظام حقوقی خدشه‌دار خواهد شد.

نظام حقوقی ایران مجموعه‌ای پیچیده و چندلایه از قوانین و مقررات است که هر یک نقش خاصی در تنظیم روابط اجتماعی ایفا می‌کنند. تمایز میان قانون به معنای اعم و اخص، شناخت حقوق موضوعه و درک سلسله‌مراتب قواعد حقوقی، ابزارهای ضروری برای تحلیل صحیح این نظام هستند. تعارض و تأثیر متقابل قوانین و مقررات، اگرچه اجتناب‌ناپذیر است، اما با اتکاء به اصول تفسیری و نهادهای نظارتی قابل مدیریت خواهد بود. در نهایت، آنچه اهمیت دارد، حفظ انسجام نظام حقوقی و تضمین حقوق شهروندان در سایه حاکمیت قانون است.

5/5 - (1 امتیاز)
دیدگاه و کامنت خود را بنویسید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *